گنده مغزی
لغتنامه دهخدا
گنده مغزی . [ گ َ دَ / دِ م َ ] (حامص مرکب ) تکبر کردن و سخنان متکبرانه گفتن . (برهان ) :
اگر می رود در پی این سخُن
بدین گفتگو گنده مغزی مکن .
|| هرزه و یاوه بر زبان راندن و درشتی و کج خلقی نمودن . (برهان ).
- گنده مغزی کردن . رجوع به گنده مغزی شود.
اگر می رود در پی این سخُن
بدین گفتگو گنده مغزی مکن .
سعدی (از رشیدی و آنندراج ).
|| هرزه و یاوه بر زبان راندن و درشتی و کج خلقی نمودن . (برهان ).
- گنده مغزی کردن . رجوع به گنده مغزی شود.