ترجمه مقاله

گنکار

لغت‌نامه دهخدا

گنکار. [ گ ُ ] (اِ) ماری را گویند که تازه پوست افکنده باشد. (برهان ) (آنندراج ) :
از گفتن نیک وز نکویی
گنگ است و برهنه همچو گنکار.

شهاب الدین عبدالرحمن (از رشیدی ).


ترجمه مقاله