ترجمه مقاله

گورگاه

لغت‌نامه دهخدا

گورگاه . (اِ مرکب ) گور. قبر. گورجای :
که این قادسی گورگاه من است
کفن جوشن و خون کلاه من است .

فردوسی .


وگر نابرومند راهی بود
وگر بر زمین گورگاهی بود.

فردوسی .


زمین عجم گورگاه کی است
در او پای بیگانه وحشی پی است .

نظامی .


ترجمه مقاله