ترجمه مقاله

گوزده

لغت‌نامه دهخدا

گوزده . [ دَ / دِ ] (اِ) نوعی از صمغ باشد که رنگ آن به سرخی زند و از بوته ٔ خاری حاصل شودکه آن را جهودانه میگویند، و به عربی عنزروت خوانند، و به فتح زای فارسی هم آمده است . (برهان ) (مهذب الاسماء). کنجده . (مهذب الاسماء). و آن صمغ راکلک نیز خوانند. (جهانگیری ) (انجمن آرا). || و نیز جانوری باشد شبیه به ملخ که شبها فریاد کند. (برهان ). گوزده . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) جراسک . جرواسک .
ترجمه مقاله