ترجمه مقاله

گوزک

لغت‌نامه دهخدا

گوزک . [زَ ] (اِ) کعب پا را گویند. (برهان ). استخوان برآمده ٔ کعب پا است ، و معرب آن قوزک است ، چه گوز به معنی خمیده و کج است . (انجمن آرا) (آنندراج ). کعب پا که بجول نیز گویند. (رشیدی ). قوزک (در تداول )، کردی گوزک (استخوان پا)، زازا گوزکه «ژابا ص 369»، دزفولی گوزک «امام ». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
گوزک راست گر جهد یک چند
گردد از ناز و کام خشنومند.

ناظم اختلاجات (از رشیدی ).


ترجمه مقاله