ترجمه مقاله

گوز

لغت‌نامه دهخدا

گوز. (اِ) بادی را گویند که با صدا از راه پایین برآید. (برهان ). به واو مجهول ، بادی که از راه پایین به آواز برآید. (غیاث ). بادی که از راه اسفل برآید. گوزیدن مصدر آن و با لفظ زدن و دادن و جستن مستعمل . (آنندراج ). تیز. حباق . تلنگ . ضرطه :
از این تاختن گوز و ریدن به راه
نه دانگ و نه عز و نه نام و نه گاه .

طیان .


- امثال :
بعد از گوزیدن گرد نشستن ؛ بعد از فوت چیزی به فکر نگاهداری آن افتادن . (فرهنگ نظام ).
گوز داده تغار را شکسته ، طلاق هم میخواهد . (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1329).
گوز کدبانو صدا ندارد ؛عیوب اغنیا و اقویا غالباً پوشیده ماند. (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1329).
گوز مده عود مسوز . (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1329).
- به گوز بند بودن ؛ سست و قابل پاره شدن بودن . (فرهنگ نظام ).
- گنده گوزی کردن ؛ لافهای بزرگ زدن . (فرهنگ نظام ).
- گوز به ریش ِ (به سبیل ِ، به دهن ِ) ؛ فحشی است . رجوع به فرهنگ نظام شود.
- گوز دادن ، گوز زدن ؛از راه پایین باد با صدا بیرون کردن . (ناظم الاطباء).
- گوزکلافه کردن ؛ به مزاح ، سخت بی چیز و بیکار بودن . (یادداشت مؤلف ).
- گوز کندن ؛ لاف بسیار زدن . (فرهنگ نظام ). ظاهراً مصدر جعلی از گوزگند است . رجوع به گوزگند شود.
|| (ص ) بد رانیز گفته اند که در مقابل نیک است ، چه هرگاه گویند «با نغزان نغزی و با گوزان گوزی » مراد این باشد که بانیکان نیکی و با بدان بدی . (برهان ). قیاس شود با کردی گوز (شیطان ، شرور، بد)«ژابا ص 369»، استعمال مجازی است از معنی قبلی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || چفته و دوتا.(لغت فرس ص 175). گوژ. خمیده :
دلم پر آتش کردی و قد و قامت گوز
فرازنامد هنگام مردمیت هنوز.

آغاجی (از لغت فرس ).


همیشه تو را جاودان باد روز
به شادی و بدخواه را پشت گوز.

فردوسی .


جوان را شود گوز بالای راست
ز کار زمان چند گونه بلاست .

فردوسی .


شده گوز بالای سرو سهی
گرفته گل سرخ رنگ بهی .

فردوسی .


بدوگفت کای پشت بخت تو گوز
کسی از شما زنده مانده ست نوز.

اسدی .


پیرزنی موی سیه کرده بود
گفتمش ای مامک دیرینه روز
موی به تلبیس سیه کرده ای
راست نخواهد شدن این پشت گوز.

(گلستان ).


|| (اِ) بمعنی مقل هم آمده است و بهترین آن مقل ازرق است .و بعضی گویند نبات مقل است یعنی علف مقل و مقل صمغی است که از آن به هم می رسد. || و به ترکی فصل پاییز باشد. (برهان ).
ترجمه مقاله