ترجمه مقاله

گون

لغت‌نامه دهخدا

گون . [ گ َ وَ ] (اِ) بوته ای است خاردار. (بهارعجم ). و در مغز ساقه ٔ آن صمغی است سفیدرنگ که چون در آخر بهار بر جدار ساقه بریدگی و خراشی ایجاد کنند صمغ مذکور با فشار از ساقه بیرون می آید و آن را کتیرا میگویند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 221) :
گل روئی که با خورشید میزد لاف هم چشمی
گون شد کرگدن شد همچو من شد بدتر از من شد.

طاهر وحید (از بهار عجم ).


- گون زرد ؛ نوعی گون که در گچ یافت شود.
- گون سفید ؛ نوعی گون که در کرج باشد و آن را خاک گون نیز گویند.
- گون شیر ؛ نوعی گون باشد.
ترجمه مقاله