گوه
لغتنامه دهخدا
گوه . [ گ ُ وَه ْ ] (ص ، اِ) مخفف گواه . (برهان قاطع). به معنی گواه . (انجمن آرا) (آنندراج ). گواه و شاهد. (ناظم الاطباء) :
وام حافظ بگو که باز دهند
کرده ای اعتراف و ما گوهیم .
رجوع به گواه شود.
وام حافظ بگو که باز دهند
کرده ای اعتراف و ما گوهیم .
حافظ.
رجوع به گواه شود.