گوپال . (اِ) عمود و گرز آهنین . (برهان ). گرز و عمود. (آنندراج ) :
چو بینند تاو بر و یال من
به جنگ اندرون زخم گوپال من .
چو دیوان بدیدند گوپال اوی
بدرّید دلْشان ز چنگال اوی .
مگر بازبینم بر و یال تو
سر و بازوی و چنگ و گوپال تو.
|| تخت و اورنگ آهنین و چوبین (؟) . (برهان ).