ترجمه مقاله

گوی باز

لغت‌نامه دهخدا

گوی باز. (نف مرکب ) که گوی بازد. که با گوی بازی کند. شخصی که چوگان و گوی بازی کند. (از برهان قاطع). || بازیگری را گویند که چند عدد گوی الوان در دست گرفته یک یک را بر هوا اندازد و بگیرد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) نام روز نوزدهم از ماههای فلکی . (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله