ترجمه مقاله

گپ زدن

لغت‌نامه دهخدا

گپ زدن . [ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) گفتن . سخن گفتن .بیهوده و دراز گفتن . پر گفتن . پرگویی کردن . در تداول عامه نیز مستعمل است . رجوع به گپ شود :
هر کجا زلف ایازی دید خواهی در جهان
عشق بر محمود بینی گپ زدن بر عنصری .

سنائی .


چند گویی خواهر من پارساست
گپ مزن گرد حدیث او مگرد.

انوری .


جمله زین سویی از آن سو گپ مزن
چون نداری مرگ هرزه جان مکن .

مولوی (مثنوی ).


چون زن صوفی تو خائن بوده ای
دام مکر اندر دغا بگشوده ای
که ز هر ناشسته رویی گپ زنی
شرم داری و از خدای خویش نی .
مولوی (مثنوی چ خاور دفتر چهارم ص 219 س 19، 20).
ترجمه مقاله