ترجمه مقاله

یاره

لغت‌نامه دهخدا

یاره . [ رَ / رِ ] (اِ) مُرکبی باشد از ادویه ٔ ملینه که اطبا بجهت مسهل سازند و معرب آن یارج است و مشهور به ایارج بود. (برهان ). ترکیبی است که اطبا بجهت تلیین طبیعت دهند و ایارج معرب آن است . (آنندراج ). مرکبیست از ادویه ٔ ملینه که اطبا جهت مسهل سازند و آن اسلم از مطبوخات و حبوبات باشد. (جهانگیری ). یارج . (دهار). ایارج وآن عطری است مرکب از نه چیز. (زمخشری ) :
سخن چون راست باشد گرچه تلخ است
بود پرنفع بر کردار یاره .

ناصرخسرو.


و اگر آماس سودایی باشد، استفراغ بمطبوخ افتیمون و یاره های بزرگ کنند. (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). آن خون نه مادتی بود در دماغ که به یاره ٔ فیقرا فرود آمدی . (چهارمقاله چ لیدن ص 81).
با تیغ جفا گر جگرم پاره کند
تا چاره ٔ آن پزشک بیچاره کند
از اشک چو یاقوت و ز زر رخ خویش
این خسته جگر مفرح و یاره کند.

عمادی شهریاری (از آنندراج ).


زمانه جمله چو بیمار بیم حادثه اند
زبأس و امن تو چون یاره و چو معجون باد.

انوری .


و رجوع به یارج وایارج شود. || مقدار و اندازه . (برهان ).
ترجمه مقاله