یاری
لغتنامه دهخدا
یاری . (اِخ ) در مجالس النفائس (لطائف نامه ) ذیل مجلس دوم که درباره ٔ شعرائیست که میرعلیشیر در زمان کودکی با شباب بملازمت ایشان رسیده و در تاریخ شروع به تألیف کتاب مجالس النفایس (895) در حیات نبوده اند آرد: مولانا یاری ، وزیرزاده بود اما درویش صفت و آزاده . بچشم او در بلخ ضعفی طاری گشته و نابینا شد. طبع خوب داشت این مطلع از اوست :
کسم نشان سر موئی از آن دهان ندهد
چنان بتنگم از این غم که کس نشان ندهد.
کسم نشان سر موئی از آن دهان ندهد
چنان بتنگم از این غم که کس نشان ندهد.
(مجالس النفائس ص 46).