ترجمه مقاله

یاسر

لغت‌نامه دهخدا

یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) ابن عمار از بزرگان سیستان بوده است . در تاریخ سیستان ذیل عنوان «اکنون یاد کنیم بعضی نامهای ایشان که از پس اسلام بزرگ گشتند و مردمان ایشان را بدانستند به فضل » آمده است : و زهیر نعیم و عفان بن محمد و عثمان عفان و ابوحاتم السجستانی و... و یاسربن عمارو... اینان اندر علم و بزرگی بدان جایگاه بودندکه هیچکس اندر عالم فضل ایشان را منکر نیارد شد. (تاریخ سیستان ص 20 و 21). و نیز در صفحه ٔ 181 ذیل عنوان «آمدن محمدبن الاحوص به سیستان » آرد: و شب فطر اندرین سال (213)به سیستان اندرآمد و سپاه سیستان با خود یار کرد و به حرب خوارج بیرون شد و اهل علم سیستان با او، چون الحسن بن عمرو الفقیه ، و شارک ابن النضر، و یاسربن عمار ابن شجاع و یاسر از خوارج بود به مذهب و لکن چون بوسحاق برزه اندر شد او به قصبه اندرآمد و محمدبن بکربن عبدالکریم و عمروبن واصل و همه اهل فضل و علماء سیستان و برفتند و حربی سخت بکردند با خوارج و بسیاراز این گروه کشته شد بر دست خوارج . و باز در صفحه 185 ذیل عنوان «آمدن حسین عبداﷲ السیاری به سیستان » آرد: و به سیستان مردی بیرون آمد هم از خوارج و گفت من به دور کردن خوارج همی بر خیزم و نام وی ابی بن الحضین مردم بسیار از هر دو گروه بر او جمع شد و حسین سیاری مشایخ و بزرگان شهر را زی او فرستاد چون حسن بن عمر را و شارک بن النضر راو عثمان بن عفان را و یاسربن عمار را، بر آنک این مردم را از خویشتن دور کن که ترا فرمانی نیست و او نکرد به قول ایشان . (تاریخ سیستان ص 185). و در صفحه ٔ 207همان کتاب نام عمار خارجی هم آمده که یعقوب لیث به حرب وی رفته و او در سال 251 در معرکه کشته شده است که معلوم نیست پدر این یاسر است یادیگری بوده است .
ترجمه مقاله