ترجمه مقاله

یافع

لغت‌نامه دهخدا

یافع. [ ف ِ ] (ع ص ) کودک بالیده . (آنندراج ). جوان بلندبالا. (کنز اللغات ). مردآسا شده . (السامی فی الاسامی ). کودک که هیئت مردان گرفته باشد. (دهار). غلام یافع؛ کودک بالیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مردآسا شده و انثی یافعة. (السامی فی الاسامی ). گوالیده . بالیده . نزدیک بلوغ رسیده . (یادداشت مؤلف ). ج ، یَفَعَة، یُفعان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(اقرب الموارد). || میوه ٔ پخته . (دهار).
ترجمه مقاله