ترجمه مقاله

یام

لغت‌نامه دهخدا

یام . (مغولی ، اِ) به مغولی اسپ چاپار را گویند. (از فرهنگ وصاف ). اسبی را گویند که در هر منزلی بگذارند تا قاصدی که به سرعت رود بر آن سوار شود تا منزل دیگر. (برهان ). اسبی که در راههای دور در هر منزلی گذارند تا رونده سوار شود و خبر به منزل برساند و به ترکی آن منزل را چاپارخانه خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا). اسب پست . (ناظم الاطباء): آنچ ناقص باشد و از یامها کم گشته باز از رعیت عوض گیرند. (جهانگشای جوینی ). و ترتیب یام و اولاغ و علوفات ضجرت نکنند. (جهانگشای جوینی ). استخراج لشکر و یام و اخراجات و علوفات خارج از مال . (جهانگشای جوینی ). آنچ از این وجه حاصل شود در وجه اخراجات حشر و یام و خرج ایلچیان صرف کند. (جهانگشای جوینی ). و سال به سال عرض یامها نکنند. (جهانگشای جوینی ).این زمان پسرش یکه فنچان بجای او نشسته است و دیوان یامها بسیار میداند. (جامع التواریخ رشیدی ص 531).
من که چون عیسی نیارم بی خری رفتن به راه
هر زمانم دیگری گیرد چو اسب یام الاغ .

ابن یمین .


ز پشمینه شلوار میخواست یام
رساندن به کمخا پیام و سلام .

نظام قاری .


رشید... اسبان و دیگر چارپایان بریدکه آن را به زبان اهل قم اسبان یام گویند به عوض مال ایشان بستد. (تاریخ قم ص 30). از سامره تا عقبه ٔ حلوان و از عقبه ٔ حلوان تا به آذربایجان اسبان یام در هر فرسنگی بازداشته بودند. (تاریخ بهارستان ). || چاپارخانه . (فرهنگ وصاف ). جائی که برید و پیک اسب را عوض میکرد. (از ناظم الاطباء). ایستگاه پیکها.سرویس پستی ، از ایلخانان تا دوره ٔ آق قویونلو. مرحله ٔ کاروانی . (یادداشت مؤلف ). در تاریخ مغول آمده است : چون عرصه ٔ ممالک مغول وسعت یافت و لشکریان و ایلچیان و تجار دائماً در رفت و آمد بودند چنگیزخان در سرراهها منازل کاروانی به نام یام درست کرد تا در آنها لوازم مسافرین و لشکرها را از علوفه و علیق اسبان و مأکول و مشروب و چارپا حاضر داشته باشند و مخارج آنها را تومانها (هر دو تومانی یک یام ) بدهند و اسبان چاپار دولتی به اسم الاغ در آنجا برای رساندن ایلچیان مهیا باشد و هر سال این یامها را تفتیش میکردند ونقائص آنها رفع میکردند. (تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 91) : در طول و عرض بلاد وضع یامها کردند. (جهانگشای جوینی ). ایلچیان زیادت از چهارده سر اولاغ نگیرند و از یام به یام روند. (جهانگشای جوینی ). کورکوز در ضبط کارها اساس محکم نهاد و یامها را درمواضع به چهارپای و به مصالح دیگر معمور گردانید. (جهانگشای جوینی ). نوروز درحال از یام اولاغ خواست و بر صوب طوس با باد شمالی همعنان شد. (تاریخ مبارک غازانی ص 85). در این چند سال هرگز دانگی زر و یک تغار وخرواری کاه و گوسفندی و یک من شراب و مرغی بزوائد ونماری و یام و ساوری و ترغو و علفه و علوفه و غیره بر هیچ ولایت حوالت نرفته . (تاریخ مبارک غازانی ص 255). اگر در هر یامی پنج هزار اسپ ببستندی اولاغ ایشان را کفایت نبودی . (تاریخ مبارک غازانی ص 271). فرمود که تا نشان به خط مبارک و التون تمغاء خاصه نباشد آن اولاغ به کسی ندهند و هر یامی را به امیری بزرگ سپرد. (تاریخ مبارک غازانی ص 274). فرمود که اگر کار بغایت بتعجیل باشد مکتوب بنویسند و مهر کرده بر دست اولاغچیان آن یامها روانه گردانند. (تاریخ مبارک غازانی ص 275). ایلچیان که به بنجیک یام می دوانند شبانروزی در قطع مسافرت می باشند. (تاریخ مبارک غازانی ص 276). اویراتای قزان بنشابور رفت و نوروز را در مرحله ٔ یام با لشکر دانشمند بهادر برابر افتاد جنگ کردند... نوروز بشکست . (تاریخ غازانی ص 112). به جهت ایلچیان که ببنجیک یام روند پایزه ٔ دراز فرموده بر سر آن شکل ماه کرده و هم بر این قاعده میدهند و میستانند و چون امراءسرحد را فرستادن ایلچیان بنجیک یام ضروری میباشد بزرگان ایشان را پنج عدد پائزه ٔ چنان از مس زده اند. (تاریخ غازانی ص 296). وجه یامهای ضروری و آش شهزادگان و خواتین و دیگر وجه های ضروری را هم ولایات در وجه نهاده ایم و با ایشان داده و تمامت متصرفند. (تاریخ غازانی ص 302). مزاحمات چون قوپچور مواشی و بستن یامهای بزرگ و... رفع فرموده ایم . (تاریخ غازانی ص 304). از آن ایلچیان به یرالتو و یامهای بنجیک میروند که نه دیه بینند و نه شهر و نزول ایشان همان قدر باشد که آشی به تعجیل خورند. (تاریخ غازانی ص 360). || رسول یک سواره را گویند. (شرفنامه ٔ منیری ).
ترجمه مقاله