ترجمه مقاله

یبوسة

لغت‌نامه دهخدا

یبوسة. [ ی ُ س َ ] (ع اِمص ) خشکی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ضد رطوبت . (از اقرب الموارد). || در اصطلاح فلسفه ٔ قدیم کیفیتی است که صعوبت تشکل و تفرق و اتصال را در جسم موجب می شود. (از تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد). یکی از کیفیات اربعه ٔ اول است و از عناصر اربعه خاک بارد و یابس است . گروهی گفته اند: اصول یوابس چهار است : باردیابس (سرد خشک ) که زمین باشد، بارد رطب (سردتر) که آب باشد، حار رطب (گرم تر) که هوا باشد و حار یابس (گرم خشک ) که آتش باشد. و بالجمله یبوست قبول شکل و ترک آن است با دشواری . (از فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی ). و رجوع به حکمت اشراق ص 200 و مجموعه ٔ دوم مصنفات شیخ اشراق صص 188 - 189 و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
ترجمه مقاله