ترجمه مقاله

یخون

لغت‌نامه دهخدا

یخون . [ ی َ ] (اِخ ) بهرام بود یعنی ستاره ٔ مریخ . (از لغت فرس اسدی ) :
شمشیر او به خون شدن یخون بود (؟)
در حکم گفت باشد مایل به خون یخون .

عسجدی .


در فرهنگهای دسترس من همه جا این کلمه را بخون ضبط کرده اند و شاهدی هم نیست . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بخون شود.
ترجمه مقاله