ترجمه مقاله

یخچال

لغت‌نامه دهخدا

یخچال . [ ی َ ] (اِ مرکب ) هرجایی که در آن یخ را نگاهداری می کنند. یخدان . (ناظم الاطباء). چاله ٔ عمیق و مسقف که یخ به زمستان درآن ریزند و نگهدارند تابستان را. (یادداشت مؤلف ). گودی که یخ را در آن گذارند. (آنندراج ) :
معده ٔ شعله خوار صد دوزخ
مطبخ یخ فروش صد یخچال .

ظهوری (از آنندراج ).


|| در تخاطب عامه کلمه ای است که گویند برای نمودن بی ملاحتی گفتار گوینده که بسی سرد و بی مزه سخن گوید. (یادداشت مؤلف ).
- مِثل ِ یخچال ؛ گفتاری بی مزه و سرد از دهانی سرد. (یادداشت مؤلف ).
|| دستگاهی الکتریکی که مصنوعاًدر آن یخ بوجود آورند. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله