ترجمه مقاله

یخ دربهشت

لغت‌نامه دهخدا

یخ دربهشت . [ ی َ دَ ب ِ هَِ ] (اِ مرکب ) نوعی از حلوا باشد و بعضی گویند حلوای برنج است . (برهان ). قسمی از حلوا. (ناظم الاطباء). نوعی از حلوا. (غیاث ). نام حلوا است . (شرفنامه ٔ منیری ). غذایی که از نشاسته و شیر و قند پزند. ترحلوایی است که از نشاسته و قند پزند و به قسمتهای مساوی به صورت لوزی بریده در ظرفی نهند و بر سر سفره گذارند. (یادداشت مؤلف ). نوعی از حلوا و بعضی گویند حلوای برنج است . در هندوستان نوعی از حلواست که آن رادر بهشت گویند و این ظاهراً غیر یخ دربهشت است . یخ تر بهشت . (آنندراج ). قار حلواسی . (لغات دیوان بسحاق ) : قبری در میان آن بقعه بود مانند سنگ مرمرچون نیک نگاه کردم از یخ دربهشت تراشیده بودند. (رساله ٔ خوابنامه ٔ بسحاق ص 151). رجوع به یخ تربهشت شود.
ترجمه مقاله