ترجمه مقاله

یساور

لغت‌نامه دهخدا

یساور. [ ی َ وُ ] (ترکی ، اِ) یساول . (ناظم الاطباء). همان یاساور را گویند. (آنندراج ) : نوروز مستشعر و منهزم شد با لشکر خود بر یساور زد و گروهی را هلاک کرد. (تاریخ غازانی ص 51). و رجوع به یساول شود.
ترجمه مقاله