ترجمه مقاله

یفاع

لغت‌نامه دهخدا

یفاع . [ ی َ فا / ی َف ْ فا ] (ع اِ) پشته و زمین بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جای بلند. (دهار). زمین بلند. (مهذب الاسماء) (غیاث ). فراز. (نصاب الصبیان ). تل . ربوه . آنچه بلند باشد از زمین . (یادداشت مؤلف ) : اجناس وحوش و طیوردر حضیض و یفاع او قرار گرفته . (سندبادنامه ص 120). در بدو ایفاع به یفاع معالی رسیده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 397). اعلام علم و ادب به یفاع قدر علمای آن دیار مرتفع و منشور. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ).
ترجمه مقاله