ترجمه مقاله

یفر

لغت‌نامه دهخدا

یفر. [ ی َ ف ِ ] (اِ) خاقان چین . (ناظم الاطباء). رجوع به یغر شود. || شاه و شاهنشاه . (ناظم الاطباء). بیانکی می گوید فارسی است به معنی امپراطور و شاهنشاه . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله