ترجمه مقاله

یم

لغت‌نامه دهخدا

یم . [ ی َ ] (ضمیر) (از: ی + م ضمیر) ضمیر شخصی متصل اول شخص مفرد در حالت فاعلی ، مخصوص فعلهایی که ماده ٔ مضارع آنها به الف یا واو ختم شده باشد، مانند می گشایم ، بگویم . (از یادداشت مؤلف ). || ضمیر متصل به معنی «م » که به آخر اسم هایی که با الف و یا واو تمام شده اند درمی آید، مانند عصایم و گیسویم . (ناظم الاطباء). ضمیر «م » است که در حالت اضافه مانند همه ٔ کلمه های مختوم به مصوتهای «الف » و «و»،یایی برای ظهور کسره ٔ اضافه به آخر مضاف افزوده می شود، مانند: عصای «من »، گیسوی «من »، که در «ام » می شود: عصایم ، گیسویم . این «ی » در آخر کلمه های مزبور در هنگام جمع مانند: دانایان ، مهرویان و موارد دیگر نیز افزوده می شود، بنابراین «یم » مرکب است از «ی » + «م » ضمیر. || (فعل ) صورت دیگر فعل ربطی «اَم » در آخر کلمات «نه ، که ، چه »: نیم ، چیم ، کیم و نیز کلمات مختوم به الف و واو مصوّت مانند دانایم و خوشرویم ، که الف به «ی » بدل شده است . (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله