ترجمه مقاله

ینجودن

لغت‌نامه دهخدا

ینجودن . [ ی َ دَ ] (مص ) بیانکی می گوید بریدن . قطع کردن . به قطعات کردن . خردخرد کردن . (یادداشت مؤلف ). || کوفتن . نرم کردن . چون گرد کردن . (یادداشت مؤلف ). || اندوهگین شدن . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله