ترجمه مقاله

ینپلو

لغت‌نامه دهخدا

ینپلو. [ یَم ْ پ َ ] (ترکی ، اِ) میدان و بازاری که اسباب و امتعه و غله و هر چیز که از اطراف آورند در آنجا فروشند. هفته بازار. (ناظم الاطباء). مقامی که از هر شهر و ده اسباب و غله و غیره برای فروختن بدانجا آرند. به هندی آن را مندی و گنج گویند. (از غیاث ). ینپلو مصحف یپنلو و ترکی است مشتق از «یاپان » (خارج ) و لو علامت اتصاف ، و مراد محوطه ای است که در آن از هر طرف کالا آورند و عرضه کنند و مولوی چند بار ینپلو را به کار برده است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || قافله و کاروان . (از برهان ). قافله . (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ). || اسباب و امتعه . (از برهان ). متاع . (غیاث ) (از فرهنگ رشیدی ).
ترجمه مقاله