یوخه
لغتنامه دهخدا
یوخه . [ خ َ / خ ِ ] (اِ) رسیدن به منتهای شهوت تمتع و هنگام تمتع. (از برهان ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) :
گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال
همچو زن غر شدم ز یوخه ٔ رعنا.
اما این کلمه دگرگون شده ٔ «ربوخه » است . در شعر سوزنی نیز «ربوخه » باید خواند. (یادداشت لغت نامه ).
گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال
همچو زن غر شدم ز یوخه ٔ رعنا.
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری ).
اما این کلمه دگرگون شده ٔ «ربوخه » است . در شعر سوزنی نیز «ربوخه » باید خواند. (یادداشت لغت نامه ).