ترجمه مقاله

یوسف

لغت‌نامه دهخدا

یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) محمد یوسف گردیزی . از سادات کرام گردیز بود و ساغر دهانش به رحیق سخن لبریز. او راست :
تیر مژگان صنم همچو خدنگ است اینجا
می دهد کار چو با شاهد شنگ است اینجا.

(از صبح گلشن ص 617).


ترجمه مقاله