ترجمه مقاله

یکان

لغت‌نامه دهخدا

یکان . [ ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) واحد. تنها. تا. یکتا. یگان :
ز هر سو گوان سر برافراختند
یکان و دوگانه همی تاختند.

فردوسی .


اینجا همی یکان و دوگان قرمطی کشد
زینان به ری هزار بیابد به یک زمان .

فرخی .


کوه کوبان را یکان اندرکشیده زیر داغ
بادپایان را دوگان اندر کمند افکنده خوار.

فرخی .


من از تو همی مال توزیع خواهم
بدین خاصگانت یکان و دوگانی .

منوچهری .


|| (اِ) آحاد. (التفهیم ) (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله