ترجمه مقاله

مشکوة

لغت‌نامه دهخدا

مشکوة. [ م ِ کات ْ ] (ع اِ) (از «ش ک ی ») مشکاة. (ناظم الاطباء). رسم الخطی از مشکاة بمعنی چراغدان : اﷲ نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح ... (قرآن 35/24).
هرچه جز نورالسموات از خدای آن عزل کن
گر تو را مشکوة دل روشن شد از مصباح لا.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 1).


وآنکه زین قندیل کم مشکوة ماست
نور را در مرتبت ترتیبهاست .

مولوی (مثنوی چ خاور ص 91).


چشمشان مشکوة دان دلْشان زجاج
تافته بر عرش و افلاک این سراج .

مولوی (مثنوی ایضاً ص 397).


رجوع به مشکاة شود.
ترجمه مقاله