assayedدیکشنری انگلیسی به فارسیتست شده، سنجیدن، محک زدن، کوشش کردن، چشیدن، تحقیق کردن، ازمایش کردن، ازمودن، عیارگیری کردن، عیار گرفتن، باز جویی کردن