ترجمه مقاله

char

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاراکتر، زغال، جسم زغال، کار روز مزد و اتفاقی، تبدیل به زغال کردن، انجام دادن، نیمسوز شدن، کردن، نیم سوز کردن
ترجمه مقاله