ترجمه مقاله

compassing

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قطب نما، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، دور زدن، مدار چیزی راکامل نمودن، جهت کردن، محصور کردن، محدود کردن، درک کردن، با قطب نما تعیین کردن
ترجمه مقاله