cryدیکشنری انگلیسی به فارسیگریه کردن، گریه، فریاد، بانگ، ناله، خروش، غریو، زاری، ضجه، عجز، فریاد زدن، بانگ زدن، داد زدن، صدا کردن، خروش برآوردن، خروشیدن، مصوت کردن