ترجمه مقالهسوشال تریدینگ

delay

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تاخیر انداختن، تاخیر، تعلل، مکی، به تاخیر انداختن، به تاخیر افتادن، عقب انداختن، تاخیر کردن، بتاخیر انداختن، معطل کردن، معوق گذاردن
ترجمه مقالهسوشال تریدینگ