edgeدیکشنری انگلیسی به فارسیحاشیه، غیرمتمرکز، لبه، کناره، مرز، کنار، ضلع، تیزی، سر، نبش، دارای لبه تیز کردن، تحریک کردن، کم کم پیش رفتن، اریب وار پیش رفتن