enteredدیکشنری انگلیسی به فارسیوارد شد، وارد شدن، داخل شدن، ثبت کردن، بدست اوردن، قدم نهادن در، داخل عضویت شدن، نام نویسی کردن، پا گذاشتن، در امدن، تو آمدن، تو رفتن