ترجمه مقاله

eyes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چشم ها، چشم، بینایی، دیده، عین، کاراگاه، باجه، دهانه، سوراخ سوزن، مرکز هر چیزی، دکمه یا گره سیب زمینی، دیدن، نگاه کردن، پاییدن
ترجمه مقاله