ترجمه مقاله

hemmed

دیکشنری انگلیسی به فارسی

همدم، لبه دار کردن، تمجمج کردن، احاطه کردن، حاشیه دار کردن، سجاف کردن، کناره دار کردن، سینه صاف کردن
ترجمه مقاله