impactدیکشنری انگلیسی به فارسیتأثیر، ضربه، اصابت، اثر شدید، ضربت، ضرب، تماس، بهم فشردن، پیچیدن، زیر فشار قرار دادن، با شدت ادا کردن، با شدت اصابت کردن