ترجمه مقاله

jamming

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مسدود کردن، شلوغ کردن، بستن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، متراکم کردن، پارازیت دادن، منقبض کردن
ترجمه مقاله