ratesدیکشنری انگلیسی به فارسینرخ ها، نرخ، سرعت، میزان، روش، درچند، ارزیابی کردن، شمردن، سنجیدن، نرخ بستن بر چیزی، بها گذاشتن بر، بر اورد کردن