ترجمه مقاله

represented

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نمایندگی، نشان دادن، نمایندگی کردن، نمایاندن، نمایش دادن، بیان کردن، نماینده بودن، وانمود کردن
ترجمه مقاله