ترجمه مقاله

service

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سرویس، خدمت، کار، لوازم، استخدام، نوکری، زاوری، بنگاه، درخت سنجد، وظیفه، یک دست ظروف، اثاثه، تشریفات، کمک، عبادت، نظام وظیفه، یاری، سابقه، سرویس کردن، روبراه ساختن، تعمیر کردن، ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن، وابسته به خدمت
ترجمه مقاله