ترجمه مقاله

settle

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حل کن، واریز، ته نشین شدن، ماندن، مستقر شدن، تصفیه کردن، مقیم شدن، مسکن دادن، فیصل دادن، تسویه کردن، مسکن گزیدن، نشست کردن، تصفیه حساب کردن، فرو نشستن، معین کردن، مستقر ساختن، واریز کردن، ساکن کردن، مقیم کردن، جا دادن
ترجمه مقاله