ترجمه مقاله

snicked

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خسته شدم، چفت کردن، جزء چیزی را بریدن، ضربت سریع زدن، گره زدن، کشیدن، بحرکت اوردن سهم
ترجمه مقاله