specifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیمشخص می کند، مشخص کردن، تعیین کردن، معین کردن، تیین کردن، معلوم کردن، ذکر کردن، مخصوصا نام بردن، تصریح کردن، جنبه خاصی قائل شدن برای