ترجمه مقاله

sticked

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چسبید، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن
ترجمه مقاله