عکس نقیض
contraposition
واژههای مصوب فرهنگستان
[روانشناسی، فلسفه] نوعی استنتاج بیواسطه که در آن براساس روش متقدمان، با جابهجایی نقیض طرفین و حفظ کیف به گزارهای میرسیم که صدق و کذب آن با گزارة اصل یکسان است و براساس روش متأخران، با قرار دادن نقیض محمول بهجای موضوع و موضوع بهجای محمول و تغییر کیف به گزارهای میرسیم که در صدق و کذب با گزارة اصل یکسان است؛ در گزارههای شرطی، عکس نقیض با قرار دادن نقیض مقدم بهجای تالی و نقیض تالی بهجای مقدم به دست میآید
[ریاضی] گزارۀ حاصل از یک گزارۀ شرطی با تعویض مقدم و تالی آن بهترتیب با نقیضِ تالی و نقیضِ مقدم