ترجمه مقاله

عسل

فرهنگ فارسی معین

(عَ سَ) [ ع . ] (اِ.) مایع کم و بیش غلیظ و شربتی شکل و شیرینی که زنبوران عسل بر اثر جمع آوری نوش گل ها در کندو و به منظور تغذیة افراد کندو تهیه کنند. ؛~ مصفی عسلی که مومش را گرفته و تصفیه کرده باشند. ؛~ خربزه با هم نمی سازند کنایه از: عدم سازش و موافقت .
ترجمه مقاله